کد مطلب:233453 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:439

یگانه ی دوران
«الامام واحد دهره،لا یدانیه أحد و لا یعادله عالم و لا یوجد له بدل و لا له مثل و لا نظیر»؛ امام یگانه ی دوران خویش است. كسی به (مقام) او نزدیك نباشد. جایگزینی برایش یافت نشود. هیچ دانشمندی با او هم طراز نیاید و همتا و همانندی ندارد.

سخن گفتن از كسی كه سراسر معناست و نور، بس دشوار و ناممكن است؛ چه چشم توان نگاه به آفتاب را ندارد، چه رسد به توصیف آن. بدون تردید هرگز نمی توان نگاه به كنه معرفت امام علیه السلام نایل شد، اما بیان نورانی ائمه علیه السلام در وصف امامت و مقام امام می تواند راه گشای ره پویان این طریق باشد.

آیا در میان دانشمندان كسی را سراغ داریم كه مانند امام،معدن علوم ربانی و بشری باشد؟ او تنها كسی است كه با چكیده ای از دانش الهام بخش خویش،ریشه درخت علم را آبیاری كرده، و ساقه اش را رشد داده،شاخسارش را نیرو بخشیده و برگهایش را سر سبز نموده و شكوفه هایش را طراوت بخشیده، آن را به ثمر نشانده و میوه هایش را برای استفاده در دسترس قرار داده است. امام، بینشی نافذ، روحی پاك، و اندیشه ای شگرف دارد.



[ صفحه 106]



از امیرمؤمنان علیه السلام روایتی مفصل و بسیار جالب در امر محبت امام نقل شده كه مضامین آن بسیار شبیه فرمایش امام رضا علیه السلام است و دریچه دیگری از معرفت امام را به روی مشتاقان می گشاید. [1] ایشان به طارق بن شهاب فرمود [2] .

«امام كلمه ی خدایی است،برهان الهی و جهت پروردگار است و نماینده ی خواست آفریدگار.

امام نور یزدان است و واسطه ی معرفی درست خلاق جهان.

امام آیت كردگار است و نشانه ی خاص پروردگار.

او را خدای بر می گزیند و از همگان برتر و بهتر می داند و آن علم و توفیق و كمال شایسته ی مقام امامت است را در او می نهد و سپس طاعت و ولایت وی را بر همه ی آفریدگانش واجب می كند (زیرا خیرشان در اطاعت اوست و كمالشان وابسته ی قبول ولایت او).

از آن پس،نماینده ی حق و ولی مطلق، در آسمانها و زمین «امام» است. تمام بندگان خدا در عالم تكوین و تشریع، پیمان دار آنند كه از این «وجود عزیز» بهره گیرند و از رهبری و هدایت او، به جان استقبال كنند.

هر كه بر او پیشی گیرد و بی فرمان وی كاری انجام دهد، نافرمانی خدای را كرده و از مرز ایمان،بدر رفته است.

امام، هر چه را خدا خواهد،كند و همان كه ایزد متعال خواهد، دلخواه او نیز همان است.

بر بازویش نوشته شده: (و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا) [3] .



[ صفحه 107]



آری! وجود امام، صدق محض است و عدل تام و تمام. برای امام ستونی روشن و نورانی نصب شده كه سری به آسمان دارد و پایی بر زمین و با این روشنایی و نور،امام می تواند باطنها را بنگرد و از نهانی ها آگهی یابد و آنچه را در عالم است بشناسد، همه ی موجودات ملكوتی و برتر از آن را نیز مشاهده كند و مهم تر از همه به اعمال بندگان خدا واقف شود.

امام،زبان پرندگان را می داند،كلام غیر آدمی را می شناسد، و بدین سبب بر آنان نیز ولایت دارد.

امام شخصیتی است كه خداوند او را شایسته ی وحی و الهام خویش دانسته و لایق آگاهی از مسایل غیب شناخته، به كلمه ی خویش مؤیدش ساخته و حكمت خاصه اش را بدو تلقین فرموده. دل وی را جایگاه ظهور مشیت خویش نموده و او را سلطنت و چیرگی عالم بخشیده، امارت و فرمان روایی جهان داده و همه را محكوم طاعت او گردانیده است.

امامت میراث انبیاست و مرتبه ی اصفیا،خلافت خدایی و جانشینی به تمام معنای رسولان الهی است و همین مقام است كه «ولایت و سلطنت» از آن خیزد و «هدایت و عصمت» از آن تراود و چنین مرتبه ای،حقیقت نمای كامل دین است و می تواند بهتر و عالی تر از هر میزان و مكتبی جانهای كمال جوی را رهبری كند.

امام دلیل رهروان طریق حق و روشنی بخش طالبان هدایت است. او راه سالكان كوی خدا و خورشید نور افشان دلهای آشناست. ولایت امام مایه ی نجات و طاعت او لازمه ی حیات و مددكار عالم پس از ممات است.

همین «ولایت» مؤمنان را عزت دهد و گنهكاران را سبب شفاعت گردد. محبان را رهایی از بلا و عذاب بخشد و تابعان را به رستگاری و كامیابی رساند.



[ صفحه 108]



آری «ولایت»،شاخص ترین علامت اسلام است. كمال ایمان بدان وابسته و شناخت حدود و احكام بدان مربوط است. سنتها را هم او روشن كند و حرام را از حلال بدرستی باز نماید.

و چنین مرتبه ای را كسی بجز آن كه خدایش برگزیده و لایق شناخته حائز نگردد و غیر آن كه پروردگارش مقدم داشته و امام و حكمت بخشیده واجد نشود.

پس منظور از «ولایت»: حفظ مرزهای اخلاق و دین و انسانیت است. چاره سازی نیكو برای امور دنیوی و اخروی است. و بستر مناسب برای رساندن جامعه به مرز انسانیت و كمال می باشد.

امام برای تشنگان،آب گوارا و برای هدایت خواهان،دلیل و راهنماست. نمودار عالی این مرتبت در وجود علی بن ابی طالب و یازده فرزند گرامیش علیه السلام تحقق یافته است. آنان مركز دایره ی ایمان، قطب حقیقی وجود و آسمان جود و شرف و ریشه ی عزت و مجد و منشأ پیدایش بزرگی و جلال و مسیر رسیدن به كمال می باشند.

امام چراغ پر نور هدایت است و راه روشن سعادت. امام آب حیات بخشی است كه پیاپی فرا رسد و دریایی است كه دمادم، فزونی گیرد و غوغا كند. امام،ماه تابان است و ابر پر باران. آن گاه كه مهالك دیده ها را كور سازد، او راه نماید و دست گیرد و زمانی كه تاریكی های حیات،نومیدی فراهم سازد، او شمع به میان جمع آورد و همه را امید بخشد. بحر وجود او را كرانه نیست؛ و شرافت ذاتش را توصیف ممكن نی و دست و دیده ها را وصول به دامانش نه. او چشمه ی جوشان است و بوستان وسیع و بی كران و فزاینده ی نشاط جان. وجود امام سراپا عمل است. روش مستقیم را او نماید و داوری



[ صفحه 109]



درست او فرماید و پدری، به تمام معنا، و در پیش آمدهای سخت او مدد رساند.

حاكم اوست و آمر به حق، او و ناهی از باطل نیز، او. بر آفریدگان - از جانب خدا - او نگهبانی كند. خداوند تنها او را ایمن بر حقایق قرار داده است.

راهنمایی بندگان را - به آمر پروردگار - او عهده دار است و تا هر جا كه مرز حكومت خدایی، وسعت یافته،مسند دار قضا داوری اوست.

ظاهر وجودش را قدرتی (جز خدا) حاكم نگردد و باطن او را هیچ فهم و دركی، به درست نشناسد. مثل و مانندش، عصر او به خود نبیند و كس به درجه و مرتبت وی،هرگز نیابد. او پرتو جلال كبریا و شرف ارض و سماست.

عقل را تفكر در مقامش، متحیر سازد و مغز را توجه به كمالش مبهوت كند و امام هم از این حد برتر است و هم از آن میزان،فراتر.

بر همین اساس است كه در روایات می بینیم امام علیه السلام نیز دعوت به تحدی كرده و اقوام و ملل را در مناقشه های علمی، فرهنگی و مسابقه های علمی در عرصه ی عدل،احسان،عبادت و... به هماوردی خوانده است و در عین حال،خود خبر داده كه كسی توان مقابله با او را ندارد. شهپر اندیشه و عمل هیچ تیز پروازی نمی تواند امام را پشت سر بگذارد و بر او غالب و پیروز گردد.

بنابراین در میدان ارزش گذاری علمی و عملی، كسی جرأت هماوردی در مقابل دودمان رسالت را ندارند و آنها همواره پیشتاز و پیشرو این صحنه هستند. اگر بنابر مقایسه باشد، باید آنها را با یكدیگر قیاس كرد - كه نور واحدند - نه دیگران را با آنها.



[ صفحه 111]




[1] از كتاب «علي عليه السلام، معيار كمال» نوشته ي دكتر رجبعلي مظلومي، ص 109 - 102 نيز بهره جسته ايم.

[2] بحارالانوار 169 / 25، ح 38 با اندك تلخيص.

[3] انعام (6):115.